- غالیه بار
- خوش بو، دارای بوی خوش، معطر
معنی غالیه بار - جستجوی لغت در جدول جو
- غالیه بار
- هر هفت بار، خوشبوی آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
- غالیه بار
- کنایه از بوی خوش دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و کیفیت غالیه بار. بوی خوش دادن
غالیه بار بنگرید به غالیه بار
آنکه غالیه بسازد، سازندۀ غالیه
غالیه رنگ، غالیه گون، به رنگ غالیه، سیاه، برای مثال همه با جعدهای مشکین بوی / همه با زلف های غالیه فام (فرخی - ۲۲۴)
خادمی که مامور نگه داری زین پوش اسب مخدوم است، کنایه از خادم مطیع و فرمان بردار که در سفر همراه مخدوم خود باشد
ظرفی که در آن غالیه ریزند، جای غالیه، کنایه از دهان یا زنخدان معشوق، برای مثال زآن غالیه دان شکّرانگیز / مه غالیه سای و گل شکرریز (نظامی۳ - ۵۱۳)
مشکین، سیاهرنگ
آنکه غالیه تهیه کند، خوشبوی ساز عطار
ظرفی که در آن غالیه ریزند، دهان، زنخدان
خورنده غالیه، خورنده سیاهی: قلم غالیه خور (خاقانی)
هر هفت بوی
آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
خادم و مطیع
دفنوک بکاف زین پوش باف آنکه غاشیه بافد. یا غاشیه باف ریش. کسی که ریش کسان را پیرایش کند، دراز ریش، مسخره
غالیه ساز، عطرفروش، غالیه سا
خادم، مطیع
آنچه بوی غالیه می دهد، برای مثال من و آن جعدموی غالیه بوی / من و آن ماهروی حور نژاد (رودکی - ۴۹۵)
آنکه غالیه بساید، غالیه ساینده، برای مثال باد صبح از نسیم نافه گشای / بر سواد بنفشه غالیه سای (نظامی۴ - ۷۱۳) ، کنایه از خوش بو، معطر، برای مثال مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را / که باد غالیه سای است و خاک عنبربوست (حافظ - ۱۳۰)
آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
غالیه ساز، عطرفروش، غالیه ساز